آقا آجرک الله

روضه

هیچ شبی برای ما شام عزا نمی شود 

 هر چه کنیم حق آن باز ادا نمی شود


شعله فتاده در حرم خیمه نمانده محترم 

راه فرار کودکان باز چرا نمی شود


صحبت گاهواره شد نوبت گوشواره شد 

 در دل سنگ کوفیان هیچ حیا نمی شود


زینب و سنگ بر جبین، نعش حسین بر زمین 

 شعله به دامن حرم خیمه به پا نمی شود


مانده به زیر بوته ها نعش الیم بچه ها 

یاری این یتیمها بی شهدا نمی شود


یازهرا(س)

 

امیری حسین و نعم الامیر

azadi02


اصلاًحسین جنس غمش فرق می کند

این راه عشق پیچ وخمش فرق می کند

اینجاگدا همیشه طلبکار می شود

اینجا که آمدی کرمش فرق می کند

شاعر شدم برای سرودن برایشان

این خانواده، محتشمش فرق می کند

"صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین"

عیسای خانواده دمش فرق می کند

از نوع ویژگی دعا زیر قبه اش

معلوم می شود حرمش فرق می کند

تنها نه اینکه جنس غمش جنس ماتمش

حتی سیاهی علمش فرق می کند

با پای نیزه روی زمین راه میرود

خورشید کاروان قدمش فرق می کند

من از حسینُ منی  پیغمبر خدا

فهمیده ام حسین "همش" فرق می کند

علی زمانیان-مشهد



امان از غریبی و اسیری و یتیمی

روضه


یا رقیه یا بنت الحسین

گوش طفل مرا ز جا کندی
بی مروّت حیا کن از سر من
دختر تو چگونه راضی شد
که شود پاره گوش دختر من؟


مثل این گوشواره ای نامرد
بین بازارها فراوان است
تو به انگشت من قناعت کن
قیمت گوشواره ارزان است

چِقَدَر  باید التماس کند
چادر دختر مرا بدهید
دست خود را کشیده تا نیزه
به یتیمم سر مرا بدهید


چِقَدَر  تازیانه و سیلی
مگر از غصّه هاش بی خبرید
پای او کوچک است و کم طاقت
لاأقل روی ناقه اش ببرید


 بسکه از تازیانه ها خورده
سیر گشته ، غذا نمی خواهد
وعده تشت را به او ندهید
جز پدر از شما نمی خواهد

وسط شهر هرچه می خواهید
دائماً سنگ بر سرم بزنید
چوبتان را به لب خریدارم
ولی از این سه ساله درگذرید


اینکه در خود خزیده سردش نیست
درد پهلو کشیده خم شده است

با همین قدّ کوچکش امشب

چِقَدَر  مثل مادرم شده است.



تمام درد دلت را كه از سفر گفتی

گمان كنم كه دلت سوخت مختصر گفتی

من از جسارت آن دست بی حیا گفتم

تو از مشقت گودال و قطع سر گفتی

همان كه آتشمان زد و خیمه را سوزاند

صدا زدم كه الهی به پای مرگ افتی

چنان به روی سرم داد زد پس از سیلی

نگفته ام كه نگو باز هم پدر گفتی

به روی نیلی و موی سفید دقت كن

بگو شبیه كه هستم پدر، اگر گفتی؟

فقط بگو كه چه شد ظالمانه چوبت زد

شما به غیر كلام خدا مگر گفتی

دلم برای غریبی عمه می سوزد

مگو زدرد سفر از چه مختصر گفتی

 

چند روز مانده به محرم

محرم رسید

بیچاره نوکری که نرفته است کربلا

بیچاره تر کسی که نمرده است در حرم

عطری که از هوالی پرچم وزیده است

ما را به سمت مجلس مولا کشیده است

از صحن این حسینیه تا صحن کربلا

صد کوچه وا کنید محرم رسیده است

خواهی خلاص شوی زدستم بگو بمیر
اما مدال نوکریت را زمن نگیر

من غیر نوکری تو درسی نخوانده ام
گویی زپیش من برو یعنی همان بمیر

گیرم که پای من برود از دیار تو
در زیر پای خود سر من کرده ای اسیر

من دیگر از کنار تو جایی نمی روم
شاید به یک اشاره بگویی چقدر دیر

ما هر چه بد شویم زکویت نمی رویم
از ما گناه آید و بخشودن از امیر

ما نذر کرده ایم فدای شما شویم
گر لحظه ای جمال تو ببینیم سیر سیر

من زروقی زکاه و تو دریای مرحمت
من نوکر سپاه و تو ارباب بی نظیر
....................

یه چیز را خوب میدونم
تمام حاصل عمرم به باد خواهد رفت
اگر برای زیارت به کربلا نروم
برام دعا کنید

    ‌نظیر"

بدون رضا کربلا نخواهم رفت

یا امام ارالرئوف
همه فهمیده اند ما از تو...
دو سه تا کربلا طلب داریم


اینکه گفتی غریب یعنی چه ؟
از وطن بی نصیب یعنی چه ؟
دل ما  خانه  امام رضا  است
یا امام غریب..... یعنی چه ؟
تا  ابد ما کبوتر حرمیم
قمری و عندلیب  یعنی چه ؟
دیدم عیسی دخیل می بندد
عیسوی! آن صلیب یعنی چه؟
تا رضا هست  ای خدا  اصلا
ذکر  امن یجیب  یعنی  چه ؟
کربلا  هم به  جای خود  اما
بی رضا بوی سیب یعنی چه؟

ارباب صدای قدمت می آید

هنگامه اوج ماتمت می آید

ما در تب و تاب غم تو می سوزیم

چند روز دگر محرمت می آید


به حکم اینکه علیک الرفیق ثم طریق

 بدان بدون رضا  کربلا   نخواهم  رفت


یا حسین
آقا منم! گداي قديمي اين درم
عمريست گرد كرببلايت كبوترم

خوبم شناختيد منم بي حيا گدا
رزق از شما گرفتم و بر بام ديگرم

من آبروي نام شما برده ام ولي
گويند مردمان كه دراين خانه نوكرم

اي عاشقان صداي دل زار بشنويد
من از تمام خلق جهان بي وفاترم

من هجر يار ديده ام و زنده ام هنوز
اين شرط عاشقي نبود خاك بر سرم

بيچاره عاشقي كه نرفته است كربلا
بيچاره تر كسي كه نمرده است در حرم

حق با شماست اذن وصالم نمي دهيد
اما دگر كجا دل وامانده را برم

آقا مرا نگاه كنيد گرچه با غضب
دستي به غير دست شما نيست بر سرم

گر يك نفس زعمر من خسته مانده است
نام حسين مي رسد از آه آخرم
مهدی بقایی


نفس بده که برایت نفس نفس بزنم
نفس بده که فقط از حسین دم بزنم

سرم هوای  تو دارد  دلم  هوای حرم
چه می شود که سری گوشه حرم بزنم

یک ماه مانده تا محرم میدانم شاید زنده نباشم مشکی محرم را
ببینم اما... با دلی آکنده از غم و فراق حرم باز می نویسم
کربلا با رضا صفا دارد.
یا علی

محرم در راه است




55 روز مانده تا محرم
یا حسین:
آقا منم! گداي قديمي اين درم
عمريست گرد كرببلايت كبوترم
خوبم شناختيد منم بي حيا گدا
رزق از شما گرفتم و بر بام ديگرم
من آبروي نام شما برده ام ولي
گويند مردمان كه دراين خانه نوكرم
اي عاشقان صداي دل زار بشنويد
من از تمام خلق جهان بي وفاترم
من هجر يار ديده ام و زنده ام هنوز
اين شرط عاشقي نبود خاك بر سرم
بيچاره عاشقي كه نرفته است كربلا
بيچاره تر كسي كه نمرده است در حرم
حق با شماست اذن وصالم نمي دهيد
اما دگر كجا دل وامانده را برم
آقا مرا نگاه كنيد گرچه با غضب
دستي به غير دست شما نيست بر سرم
گر يك نفس زعمر من خسته مانده است
نام حسين مي رسد از آه آخرم
مهدی بقایی


اسلام علیک یا ابا عبد الله

پر مي زنيم سر به هواي شما شويم


تا ياكريم كرب و بلاي شما شويم


ما را دوباره مادر سادات خوانده است


تا خرج در عزاي شما شويم


تقصير ما نبود گرفتارتان شديم


زهرا نوشته است براي شما شويم


مي خواست تا كه روز قيامت در كنار هم


سينه زنان، زير لواي شما شويم


ما را بلندي علمت سر بلند كرد


شاهيم اگر گداي گداي شما شويم

برای دیدن بقیه اشعار بر ادامه مطلب کلیک کنید


ادامه نوشته